Hallowmas

ساخت وبلاگ

شبای هالوین جز دردسر چیزی واسه من نداشته هیچ وقت ...

طبق هر شب رفتیم کنار رود که پیاده روی کنیم .. من آدم ترسویی هستم, سر همین مسئله حس خوبی نداشتم که برم بیرون .. حتی تلویزیون هم فیلم های خیلی ترسناک میذاره توو شب هالوین.

منو یاد چهار شنبه سوری خودمون می ندازه که همیشه از ساعت 3 عصر دیگه پامو بیرون نمیذاشتم که نکنه یه نارنجکی خمپاره ای بندازن جلوی پام واسه خنده ! 

اینجا نارنجک نمی ندازن , اما می ترسونن آدمو بی هوا...

 

خیابون پر از آدمایی با لباس عجیب و بامزه بود ... شب هالوین یه آبنبات مخصوص به خودشم داره اینجا.

حامد چند قدم رفت اونور تر که آبنبات هالوینی بخره , من بهش بلند گفتم که یکی بیشتر نخر

چند تا پسر با ماسک به سمتم اومدن و یه مایعی روی دستشون ریخته بودن که مثل روغن چسبناک از انگشتاشون می چکید

یکیشون اومد جلوم, به فارسی بهم گفت: میخوری ؟!

سر حرف زدنم با حامد متوجه ایرانی بودنم شده بود گویا... من جوابی ندادم و اونا رد شدن.

 

حامد اومد جلو , گفت "چی گفت بهت ؟ " .... منم گفتم!

نمیدونم شاید نباید میگفتم ... فکر نمی کردم حامد اهل دعوا باشه اصلا ...

داد زد سر پسره  که بیا ... بیا من میخورمش

انقدر عصبی شده بود که پسره ترسید !!! یقه اش رو گرفته بود که تو فهمیدی این دختر هموطنت هستش عوض اینکه نترسونیش , یه متلکم اضافه تر میگی ؟!  

 

شانس آوردم که پسره هی معذرت خواهی کرد و حامد آروم شد ...

استرس تمام وجودم رو گرفته بود که پلیس نیاد , اومدنش داستانای خودش رو داره و حتما باید تا مرکز بری که ثبت کنن , حتی اگه مقصر هم نباشی ... ممکنه حتی امتیاز منفی برات در نظر بگیرن و بعدا دچار مشکل بشیم توو ادارات دیگه ...

 

خلاصه اینم از شب هالوین ما .... بماند به یادگار !

که تا نصف شبم نتونستیم بخوابیم , چون طبقه اولیم و اتاق خواب پنجره به بیرون داره ... از پشت پنجره انقدر جوونا جیغ و فریاد ترسناک میزدن که انگار همشون توو اتاق ما تشریف داشتن 

 

 

پی نوشت:

All Saints Day  توو بعضی شهرها تعطیل رسمیه و توو بعضی شهرها تعطیل نیست !

انگار این مردم حتی تعطیلات خودشون رو هم مثل خیلی چیزای دیگه , کاملا بومی سازی کردن ...

به نظر منطقی تره !

دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 168 تاريخ : شنبه 2 آذر 1398 ساعت: 11:26