سر صبح میخواد بره بیرون ، توو خواب و بیداری هی ازم می پرسه پیرهنم کجاست ، جوارابم کوش
با یه لحن عصبی از سرِ بد خواب شدنم ، یه جواب کوتاهی بهش میدم که " فلان جاست دیگه " ....
میاد می بوسه و با خنده میگه " ععه تو بد اخلاقی هم بلد بودی !؟ "
توو همون خواب و بیداری گوشهام ذوق مرگ میشه از حرفی که شنیده .... از اینکه ببین چقدر همیشه باهاش خوب رفتار میکنم که این یه بار لحن عصبیم به خنده اش انداخته ! ...
.
.
یکی دو ساعت بعد ، وقتی کامل خواب از سرم پریده ، ذوق مرگی هم از سرم می پره
گریه ام میگیره از اینکه چطور بی رحمانه به فکرم خطور کرده اونی که این وسط خوبه منم !
گریه ام میگیره چون خوب میدونم اونی که بهم زندگی عاشقانه داده در قدم اول ، حامد ه ... کسی که گذاشته کنارش احساس خوشبختی کنم، اونه .
خوش رفتاری های منم مسببی نداره جز آرامشی که اون به زندگی من تزریق کرده.
یاد شب قبل می افتم ....
از خونه دوست دوران تحصیلش برگشته بود ، از کیفش چیزی رو توو مشتش گذاشت و اومد توو آشپزخونه :
" خونه دوستم گوجه سبز آوردن ، دو تا دونه خوردم ، یاد تو افتادم که هنوز نوبرانه گوجه سبز نخوردی ، دیگه نتونستم بخورم ! ، سهمم رو برداشتم واسه تو " .. بعد مشتش رو که 4 تا گوجه سبز توشه جلوم باز میکنه.
و من خوشمزه ترین گوجه سبز عمرم رو میخورم.
میدونی؟ حتی اگه دیشب یه کیلو گوجه سبز هم میخرید ، هیچ حسی بهم نمیداد ... درحالی که این کارای کوچیک و پر از عشقش، حالم رو عجیب خوب میکنه.
چطور میشه با این پسر خوش اخلاق نبود ؟؟؟؟
.
.
.
.
من بدون روتوش:
مامان همیشه میوه های نوبرونه رو دوست داشته ؛ اما اهل بیرون و خرید کردن نبود ، یعنی اینطوری نبود که بره واسه خودش چیزی بخره ... اونقدر که وقتی نوجوون بودم یه روزیی با خودم عهد بستم وقتی بزرگ شدم و ازدواج کردم ،هیچ میوه نوبرانه ای رو توو دهنم نذارم ؛ مگه اینکه قبلش واسه مامانم خریده باشم و ایشون قبل من خورده باشه ...
خارج از ایران که ازدواج کردم ، خیلی وقتا نوبرانه ای که میخوردم داغ دلم رو از بد عهدیم تازه میکرد ...
حالا این یکسال و نیمی که اینجام، یکی از معدود خوشحالی هام اینه که تونستم به عهدم وفا کنم و وقتی مامان با ذوق نوبرونه ای که من براش خریدم رو میخوره ، من نگاش می کنم و کیف می کنم.
من به کارما به اون شکلی که در آئین بودا اومده و هندوها بهش باور دارند ، اعتقادی ندارم ...
اما عجیب دنیا دار مکافاته ...
و حالا پسری که حاضر نیست لب به چیزی بزنه ، مگه اینکه مطمئن باشه من قبلش اونو مزه کردم.
چطور میشه با این پسر خوش اخلاق نبود ؟؟؟؟
.
.
.
.
+ بالاخره بعد از چند بار تعویق ، " مست عشق " اکران شد ..
گر تو را بخت یار خواهد بود
عشقــــ را با تو کار خواهد بود
برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 8