بد نگوییم به مهتاب اگر تبـــــ داریم

ساخت وبلاگ

زبانت را همچون طلا و نقره ات حفظ کن. ای بسا گفتن یک کلمه نعمت بزرگی را از انسان سلب کرده ، یا بلا و مصیبتی را فراهم ساخته است.

" نهج البلاغه - حکمت 381 "

.

.

بعد اومدن حامد هر کدوم از فامیلام که ما رو دعوت کردن ، حامد به یه بهانه ای رد کرد!

میفهمیدم که درونگرایی و روزه داریش چه روحیه ی معجونی ازش ساخته !

همسر درونگرای من، حوصله مهمونی رفتنای فامیلی رو نداره و ترجیح میده این روزای پایانی که اینجاست رو خونه پیش ما باشه.

اما رد کردنای متوالیش می رفت که خانواده ی منو هم ناراحت کنه ..

از سر دلجویی از بستگان تصمیم گرفتم خودم یه مهمونی ترتیب بدم و نزدیکان رو دعوت کنم ، یه جور مهمونیِ سلام و خداحافظی !!

.

بعدش فکر کردم خونه مامان مهمونی رو بگیرم که خیلی بزرگتره ..

بعدترش فکر کردم چه خوب میشه که دل رو بزنم به دریا و برم آرایشگاه ، و واسه اولین بار موهام رو رنگ کنم ! ... اونم یه رنگ فانتزی، بنفش - آبی !

و اینکه چی میشه اگه من و بارانا لباسای ست بپوشیم و موهامون رو هم آرایشگر درست کنه !

که حتما این پکیج سورپرایز خوبی واسه حامد میشه

.

.

از آرایشگاه که اومدم ، خانومای فامیل جمع بودن.

من که متوجه نشدم ، اما گویا خاله بزرگه احساسی میشه و اشک توو چشماش جمع میشه

خانوم کناری ازش می پرسه که این اشک از سر چیه ؟

جواب میده " دخترمون حیف شد !! دیگه هر کی ندونه من که میدونم چه دختری نصیبتون شده !! "

.

.

.

پی نوشت:

خاله جان ! کاش یه لحظه به حرفی که زدید فکر می کردید ... اونی که با آب و تاب بهش گفتید دخترمون حیف شد ، مادر شوهر من بود

می تونست همین یک جمله ، آغازگر جنگ جهانی سوم توو خانواده بشه ... می تونست خوشیِ حضور دورهمی مون رو تلخ کنه ... می تونست تمام برنامه ریزی های منو واسه این مهمونی خراب کنه ..

می تونست ... و می تونست ....

.

.

مادر شوهر سکوت کرد ،

فرداش بهم گفت که بلد بود جواب خاله ام رو بده ، اما به احترام جدم نخواسته افطاریِ دختر سادات رو خراب کنه.

.

.

.

من بدون روتوش:

حیف شدن آدمها بدجور توو خانواده ی مادری با پول گره خورده.

اینکه من چقدر حامد رو دوست دارم برای هیچ کدومشون مهم نیست .. اینکه اون چقدر پسر خوبیه و چه موفقیت های تحصیلی بدست آورده هم ، محلی از اعراب نداره ، مادامی که به اندازه خودشون پول نداشته باشه.

و این طرز فکرشون همیشه برای من رنج بزرگی رو به همراه داشته.

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و یکم فروردین ۱۴۰۳ساعت &nbsp توسط ری را 

دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 5 تاريخ : دوشنبه 3 ارديبهشت 1403 ساعت: 16:23