سرخ پوست

ساخت وبلاگ

پی نوشت :

* امروز آخرین مرحله ی گرفتن پاسپورت بارانا رو انجام دادیم و برای احراز هویت باید خودش رو هم می بردیم ... خیلی خوشحالم براش ،

خدا رو شاکرم ... حالا اون یه خانواده داره با یه مدرک هویتی بین المللی ! الحمدلله

* تقریبا مدتی هست که مجبور شدم از راه دور تدریس کنم، اگه بخواهم حرف دلم را بزنم اینه که کیفیت کلاسهای آنلاین واقعا بالا نیست .. یعنی ماهیت این کلاسها به گونه ایه که من مجبورم تمام زمان کلاس متکلم وحده باشم ، و زمانی برای تمرین های کلاسی بچه ها نیست تا معلم کمی حرف نزنه ! ؛ این یکسره تدریس کردن خسته ام میکنه و باز این خستگی کیفیت کلاس رو پایین تر میاره.

خلاصه اینکه تجربه ی جالبی نیست و اگر پای سود و زیان آموزشگاهها و قرارداد من به اتمام دوره ها و سفر یه هویی من نبود ، حتما به همه شاگردانم میگفتم که کلاسهای آنلاین برندارن ، مخصوصا با من که حلال واری کار کردن برام مهمه !

.

من بدون روتوش :

* فردا روز پدر هستش و هفته آینده تولد همسر .... هنوز هدیه ای برای حامد نگرفتم و ایده ای به ذهنم نیومده ... روز تولد من همسر اینجا نبود و فقط به یه تماس تلفنی باهام اکتفا کرد ... می تونست برام هدیه ای بفرسته ، که نفرستاد !! ... روز زن هم فقط یه گل رز بنفش گرفت و باز هدیه ای نداد !!

من هیچی بهش نگفتم ، اصلا فدای سرش ....

فقط وقتی الان انقدر بی تفاوت هنوز واسه فردا و هفته بعد برنامه ای ندارم ، به خودم میگم نکنه حس تلافی بهم مسلط شده و این بی خیالی من از سر اینه !!

من کجا از مهربانی چشم پوشیدم ؟!

.

یاد من باشد فردا دم صبح،

به نسیم از سر صدق سلامی بدهم.

...

من به بازار محبت بروم فردا صبح

مهربانی خودم ، عرضه کنم.

یک بغل عشـــق از آنجا بخرم ...

.

* احتمالا یک رستوران خوب رزرو کنم با یه سبد گل ...

مهم اینه که کنار هم شاد باشیم ... بقیه چیزا وسیله اند

+ نوشته شده در  چهارشنبه چهارم بهمن ۱۴۰۲ساعت &nbsp توسط ری را 

دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 10 تاريخ : چهارشنبه 18 بهمن 1402 ساعت: 5:36