اندر احوالات این روزها

ساخت وبلاگ

* هر روز زنگ میزنه و از کارها می پرسه ، منم هر بار کمتر از روز قبل بهش اطلاعات میدم 

یعنی تصمیم گرفتم کلا عروسی رو براش سورپرایز کنم !!

 

تا حالا نشنیده بودم یه بانویی بخواد با پول داماد ، عروسی رو واسه خود داماد سورپرایز کنه 

.

.

* صبحی واسه ماشین عروس بهش زنگ زدم که چیکار کنیم.

گفت شیشه ی جلو ماشین باباش, سمت سرنشین ، یک ترک بزرگ برداشته ؛ و اینکه روش نمیشه پدرش رو توو خرج بندازه که بخاطر ما عوضش کنه ،

گفت بذار با دوستام توو تهران حرف بزنم از اونا ماشین قرض بگیریم.

 

قبول نکردم ، یعنی اگه به قرض گرفتن باشه که اینجا ماشین هست ..

گفتم همون ماشین بابات رو برمیداریم ، به گل فروشی تاکید میکنم با گل دو تا قلب روی اون شکستگی ها در بیاره که دیگه معلوم نشه ترک شیشه

 

 

پی نوشت :

میگه چقدر تو خوبی ! اون سالهایی که توو تهران درس خوندم تو کجا قائم شده بودی که من زودتر پیدات نکردم, هان ؟!

.

.

* اینجوری که حرف میزنه خستگیم در می ره ، از لحن حرف زدن و خوشحالیه کلامش، دلم اروم میشه ..

 

تموم زندگیو فقط با یه اشاره ،،، بهت می بخشم این کارا برام کاری نداره

تو لب تـَر کن ببین من چقدر دیونه میشم ،،، دیوونه هیچ ترسی از گرفتاری نداره 

دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 177 تاريخ : شنبه 2 آذر 1398 ساعت: 11:26