تکیه گاه من :)

ساخت وبلاگ
بهم میگه " به مادرم سپردم عید میام با بانو ایران , یه هفته عید هستیم , عقد میکنیم و بر میگردیم .. هیچ کس حق نداره نظری در مورد انتخابم بده !!! "

 

بهم میگه " دوست ندارم کسی در موردت نظر بده بانو !.. بهشون سپردم مشهدی بازی در نیارن برات!! "

 

بهم میگه " خیالت راحت باشه , من حواسم بهته ..... من پشتِ انتخابم می ایستم "

 

 

پی نوشت :

نمیدونم حالا من باید خوشحال باشم که یکی اینجوری هوامو داره و مثل دختر بچه های 18 ساله ذوق کنم !!؟

یا مثلا طلبکار بشم و بهش بگم مگه من کور و کچلم که تو هی میخوای تضمین بدی بهم که پشت انتخابت هستی؟؟!

 

* سعی کردم بر اساس شناختم از حامد ؛ حرفاش رو آنالیز کنم .. بعد دیدم معصوم تر از اینه که منظور بدی داشته باشه, که حالا من بخوام غُر بزنم سرش که مگه من چـِمه !!؟

واقعیت دلم نیومد اذیتش کنم .... 

 

پی نوشت :

دلش خواسته به من نشون بِـده مردیه که می تونم بهش تکیه کنم.... 

منم ازش تشکر کردم, یعنی دلم خواست لذتِ این مردِ زندگی بودن و تکیه کردن بهش رو , ببره

 

کارم از تکـیه گذشته !

دلــــم می خواهد

توی بغلـت بمـیرم !

                                         " عباس معروفی "

دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 177 تاريخ : سه شنبه 14 اسفند 1397 ساعت: 7:26