برای حالِ دلم , کمی غزل لطفا ....

ساخت وبلاگ
دقیقا از روز اول بهمن اینجا هر روز داره برف می باره ... گاهی دما به منفی 12 درجه میرسه ... یه سرمایی توی وجودمه که بیرون نمیره از تنم..

من یه بانو ام , دلم میخواد گاهی توی این هوا توی تختم بمونم و پامو از در بیرون نذارم

اما دغدغه های زندگی نمیذاره‌.. اصلا تو بگو خرج و مخارج زندگی..تو بگو مسئولیت ها

 

خستم.....

خستم از اینکه هی ساعت 3 صبح بیدار میشم و درسامو میخونم , ناهار فردامو درست میکنم و بعد توی همین برف و سرما باید برم سر کار و یا حتی کلاسام...

 

سردمه ...

یه بانو مگه چقدر توان داره ؟ دلمممممم عجیب برای مادرم تنگ شده 

 

به یادِ یـار و دیارر

آن چنان بگریم زار

که از جهان

ره و رسم سفــــــر براندازم ....

" حافظ "

 

پی نوشت:

این یکشنبه طبق برنامه باید لباس میشستم, یکی دو تا غذا آماده میکردم , واسه امتحانم کمی تمرین میکردم...

اما فقط نشستم پشت پنجره و برفُ تماشا کردم .. و فقط به حرفاش فکر کردم .. 

گاهی باید از روتین هات خارج بشی بانو ... مگه نه ؟

 

دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 221 تاريخ : سه شنبه 30 بهمن 1397 ساعت: 23:33