یه پسر روس چند تا نون رو گرم کرد و رفت نشست سر میزش.
بعدش یه دختره رفت نونای تست رو گذاشت توی دستگاه گرم بشه , بلد نبود کار کنه با دستگاه و هی نون سوخته میومد بیرون...
پسر روسه که صبحونه میخورد نگاهش به دختره هم بود که نمی تونه , بلند شد رفت سمت پیشخوان کافی شاپ...
دیدم بعدش یه گارسون اومد پیش دختره و آروم کمکش کرد که نون های گرم رو برداره ,
پسره یه لبخند و سری تکون داد به گارسون به علامت تشکر...
خیلی از کار اون پسر روس خوشم اومد... اینکه مثلا فردین بازی در نیاورد که خودش بره پیش دختره و بخواد بهش کمک کنه ..
اجازه داد اون دختره از ناواردیش خجالت نکشه و خود گارسون بره کمکش ..
دختره حتی اصلا متوجه هم نشد که کی براش کمک فرستاده ...
خلاصه دوست داشتم ادب و فرهنگ , اون آقای روس رو ...
دفترچه یادداشت ری را...برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 238