7 بهمن 1395

ساخت وبلاگ
باید یکبار بنویسم و برای همیشه بذارمش کنار.

می دونستم که تغییر سخته و سخت تر از اون اینکه بخوای از کاری دست برداری که فکر میکنی تنها هنر توئه ...

نمیدونم چی شد این تصمیم رو گرفتم , اما می دونم تغییری رو که آغاز کردم انقدر بزرگ هست که میتونه کل مسیر زندگیم رو تحت شعاع قرار بده.

اولش خیلی سخت بود, حتی بارها حس کردم که اشتباه کردم و تا صبح توی اتاق راه می رفتم و به خودم نهیب میزدم که اصلا این کار لازمه ؟؟ پریشون بودم از اینکه نکنه دارم تصمیم اشتباهی میگیرم.

اما حالا 4 ماه گذشته و حالم خوبه ... یعنی حالا بیشتر وقت دارم تا حواسم باشه به باز شدن تک تک گلهای پاسیوم و لذت می برم.

بیشتر وقت دارم تا " پله پله تا ملاقات خدا" ی زرین کوب رو بی دغدغه بخونم و حض کنم.

آخرین باری که توی یه محفل کاملا زنانه فامیلی شرکت کرده بودم رو اصلا یادم نمی اومد.. امتحانش کردم و با تموم خانمهای مسن نشستم و گفتم و خندیدم...

پای صحبتهای خواهر عباسی نشستم و خاطرات جنگ رو از زاویه دید یک زن مبارز مرور کردم .. 

حالا وقت دارم کارهایی رو انجام بدم که تا چند وقت پیش به خاطر استرسهای حفظ کردن موقعیت رتبه برتر و معدل الف , همشون رو به تعویق انداخته بودم ....

واقعا گاهی باید انسان بایسته و نگاهی بندازه به اطرافش.. یه ارزیابی از خودش بکنه و راهها و مسیرهای جدید رو هم امتحان کنه...

شتاب نکنید و نگران هم نباشید.

شما فقط برای دیداری کوتاه , اینجا ( روی کره زمین ) هستید.

پس بایستید و گل ها را ببویید - والت هاگن -

پی نوشت :

ممکنه یه روز برگردم به دانشگاه و ممکنه دیگه برنگردم ... ارشد - مرخصی تحصیلی صادر شد.

+ نوشته شده در  جمعه بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 2:19  توسط ری را  | 
دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : بهمن, نویسنده : gozareomrrro بازدید : 191 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 13:39