خودشناسی در قرنطینه

ساخت وبلاگ

جوون تر که بودم همیشه تصورم از سبک زندگیِ ایده آل , زندگی پیر کوری و ماری بود ...

یه زندگیِ صرفا در خدمت تحصیل .... !

اصلا توو تصوراتم همیشه عاشق این بودم که همش همسرم پشت میزش درس بخونه و من براش چایی ببرم و مواظب باشم که تمرکزش بهم نخوره !!!!

 

حالا این روزا که حامد به جای رفتن به مرکز تحقیقات , باید بیشتر ساعتش رو پای لپ تاپ و کتاباش توو خونه سپری کنه؛ می بینم که از هر ده بار , من فقط دو بار بهش سر میزنم و میگم " بفرمایید چایی آقا " و در اتاق رو می بندم.

امـا 8 بار دیگه اش رو میرم و اذیتش میکنم که یعنی حواست رو بده به من !

 

جای شکرش باقیه که این موقع ها عصبی نمیشه و خندش میگیره !

خودکارش رو میذاره زمین یا چشم از لپ تاپ برمیداره که باز خانوم توجه منو میخوای ؟! وو ...

 

 

راست میگه !

من تحمل اینو ندارم که درسش مهم تر از من باشه توو خونه ! من تمام توجه و حواسش رو میخوام.

و این یعنی من قبلا خودم رو خوب نشناخته بودم !!

 

* یه چیزایی هست که وقتی از رویا و تصورات ذهنی به واقعیت تبدیل میشه , آدم می بینه ظرفیتش رو به اون شکلِ رویایی نداشته و نداره !!

 

 

 

 

 

پی نوشت:

* امروز فکر کردیم که واقعا معلوم نیست شروع ترم جدیدِ کلاسای من ۱۶ آوریل باشه یا تاخیر بیفته, یا حامد کی بتونه مثل قبل بره مرکز تحقیقات؛ 

دیگه خودمون رو با شرایط جدید تطبیق دادیم و جای یه سری وسایل خونه رو عوض کردیم!

 

* به خاطر میتینگ هایی که حامد از خونه با استادش یا بچه های آزمایشگاه داره , محلِ میز مطالعه رو عوض کردیم که وقتی با لپ تاپ تصویری صحبت میکنه, کل فضای خونه دیده نشه ..

سخته هی مراقب باشیم که من توی تصویرش نباشم و یا با حجاب توو خونه راه برم سر هر میتینگش.

 

* تمام کتابا و سازهامو بردیم توو اتاق خواب ! اینجا محل من شده که بشه درِ اتاق رو بست و کمتر حواس حامد از صدای ساز پرت بشه.

 

* از فردا قراره روزی 6 ساعت فضای آکادمی رو توو خونه درست کنیم و با هم کاری نداشته باشیم , و همزمان درس بخونیم که هیچ کدوم فکر نکنه اون یکی بی توجهی کرده !

 

 

 

همین که باشی

همین که نگاهت کنم مست میشوم.

خودم را می آویزم به شانه ی تـو.

 

با تو بمیرم یا بخندم ؟

امشب اسبت را می دزدم رام میشوم آرام

مبهوت عاشقی کردنت.

 

در آغوشت

ورد می خوانم زیر لب

و خدا را صدا می زنم. آنقدر صدا می زنم که بگویی : جان دلمم !

دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 201 تاريخ : پنجشنبه 4 ارديبهشت 1399 ساعت: 6:09