تـئوری سه قدم فاصـله ....

ساخت وبلاگ

می خواستم چشم های تـو را ببوسم

تـو نبودی , بـاران بود

رو به آسمانِ بلندِ پُـر گفتگو گفتم :

تـو ندیدیش ؟!

 

و چیزی , صدایی

صدایی شبیه صدای آدمی آمد

گفت : نامش را بگو تا جست و جو کنیم

 

نفهمیدم چه شد که باز

یک هو و بی هوا , هوای تـو کردم

دیدم دارد ترانه ای به یادم می آید

 

گفتم : شوخی کردم به خدا

می خواستم صورتم از لمس لذیذ باران

فقط خیس گریه شود

ورنه کدام چشم

کدام بوسه

کدام گفت و گو ؟!!!

من هرگز هیچ میلی

به پنهان کردن کلمات بی رویا نداشته ام !

 

 

پی نوشت:

دلم میخواست سید علی صالحی رو یه روزی میدیدم و بهش میگفتم که لحظه به لحظه ی شعرهاشو زندگی کردم ؛ همیشه تمام حس و حال هامو توی شعرهاش  پیدا کردم

 

پی نوشت :

چه بارونی داره میاد ...

دلم واسه یه پیاده روی توو دل پاییز چه زود تنگ شده

 

دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 193 تاريخ : پنجشنبه 4 ارديبهشت 1399 ساعت: 6:09