معبد Sri Mahamariamman

ساخت وبلاگ

کفشهامون رو در می آوریم تا مثل خودشان به معبد هندو بی احترامی نکرده باشیم !

به تماشای آیین مذهبی و فرهنگی هندو ها نشستیم ...

 

روحانی معبد مرا که محو دیدن آیینشان بودم با اشاره دست فرا خواند،

روبه رویش که ایستادم با سینی که آتش کوچکی در آن روشن بود ، دعایی برایم خواند و با دست , شعله آتش را چند بار به سمتم هدایت کرد ؛ گردی از خاکستر به عنوان پایان دعا با شصت روی پیشانیم نشاند ...

حامد می خواست با موبایلش از این لحظات فیلم بگیرد , که او اجازه نداد.

 

 

راهب را با خود هم کلام میکنم تا شاید بتوانم عطش درونیم را از شناخت بیشتر اعتقادات هندوئیسم که سومین دین بزرگ جهان است, برطرف کنم.

چرا که میدانم:

آب دریا را اگر نتوان کشید , هم به قدر تشنگی باید چشید

 

میان صحبت هایمان , رفتار یک جوان هندو توجه ام را جلب کرد

پسر هندو جلوی درب ورودی معبد روی زمین دراز کشید و به سمت مجسمه ای سینه خیز به جلو حرکت کرد !!

 

چند دقیقه بعد , حامد با اشاره ای نگاه مرا به آن طرف معبد چرخاند ؛ یک توالت عمومی !!!ا

زائرین هندی با همان پاهای برهنه وارد دستشویی می شدند و با پاهای خیس از آن خارج شده و در معبدشان راه می رفتند !!!!!

 

این حد از رعایت نکردن بهداشت در مخیله ام نمی گنجید.

 

کتابچه ی کوچکی که راهب در پاسخ به سوالاتم به من هدیه داد را درون کوله پشتی ام میگذارم و از روحانی هندو خداحافظی میکنم.

 

از معبد هندی ها بیرون می آییم , و همان جلوی درب معبد جورابهایمان را در سطل آشغال می اندازیم!

 

 

 

پی نوشت 1:

بودا حدود 400 سال قبل از میلاد مسیح می زیسته ... اینکه  آیینی را پایه گذاری کرده که حتی اشتراکاتی با دین من دارد, برایم جالب بود.

 

بهشت و جهنم در باورهای آنها جای مشخصی دارد , اما نه به شکل و شمایلی که ما به آن باور داریم ؛ این را از صحبت هایی که راهب در مورد بهشت و جهنم کرد فهمیدم.

برای من مهمترین بخش از صحبت های راهب , همان باور شدید آنها به " کارما " بود.

" نیکی کنی نیکی می بینی , و بدی هایت نیز به خودت باز می گردد "

 

 

این اشتراکات جالب نیست ؟

400 سال قبل از میلاد مسیح !

 

 

پی نوشت 2:

* وقتی راهب در مقابل سوالاتم از خدای خدایان و وظیفه ی هر الهه  صحبت کرد ، من به ابراهیم و کار بزرگی که برایم کرده بود می اندیشیدم.

 

هنگام خروج از معبد به حامد گفتم اگر ابراهیم یکبار برای همیشه بت ها را نمی شکست ، امروز من هم باید به سمت این مجمسمه های سنگی سینه خیز می رفتم.

 

* مردم در این معبد هندو شیر نذری آورده بودند , دیدم که راهب با آن شیرها , مجسمه را شستشو میداد !!!!!

دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 176 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1398 ساعت: 17:32