خاکِ خوب

ساخت وبلاگ

اصرار دارن که فقط دو تایی بریم حرم , و تا چشممون به ضریح می افته ، حاجت  بخوایم.

من واسه خودم حاجتی ندارم , بهشون گفتم ...

اونا التماس دعا دارن ؛ دختر سادات پس برو و اون لحظه , ما رو یاد کن ...

 

 

واسه وداع با حضرت میریم حرم ,

توو حرم  واسه همه دعا میکنم ؛ و با تعصب خاص اسم خودم رو از همه ی دعاها قلم میگیرم ...

من هنوزم باور دارم که بهترین درسی که از مادر سادات گرفتم همین بوده , زمزمه اش میکنم:

 " الجارُ ثم الدار "

 

 

 

گفتی :

میدونم هیچی واسه خودت نخواستی , اما میشه اینجا ، توو صحن حرم ، یه خواسته از من داشته باشی ؟ ... من دلم میخواد اون مردی باشم که برای براورده شدن خواسته ات تلاش میکنه

 

گفتم :

عاشق سفرم , تا جایی که در توانت هست دنیا رو بهم نشون بده ...

 

 

 

* دستامو میگیری و غمگینانه از باب الرضا خارج میشیم ، هر دومون خوب میدونیم که دیگه معلوم نیست کِی نگاهمون دوباره با ضریحش گره بخوره .

ریه هامونو از بوی خوشِ تیکه ای از خاکِ خوبِ بهشت پُر میکنیم و توو سکوت به راهمون ادامه میدیم .......

دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 165 تاريخ : شنبه 21 دی 1398 ساعت: 3:36