این چند روز چه تلخ گذشت بر من ، وقتی تیتر زدند که "سمفونی مردگان به صدا در آمد."
آنقدر تلخ که دیگر لبخندِ شادیِ اتمام کتاب - اولین تجربه ی ghostwriter بودن - بر لبانم ماسید.
.
.
دفتر شعرم را ورق میزنم .. پر است از شعرهای احساسی تو... شعرهای بدون سانسور!
تــو تا همیشه ، تا همیشه در قلب من زنده ای.
.
.
روحت شاد.
.
__________
Apennine Mountains :
حالا بعد از فراغت از کتاب و استعفای کاری ، خودم رو برای یه کمپِ برون مرزی آماده میکنم.
همین طور که دارم از حامد یاد میگیرم که چطور بدون کبریت آتیش روشن کنم ، چادر بزنم ، آب های جاری رو گندزدایی و قابل آشامیدن کنم ؛ دارم یه سطح از رفاه رو با خودم به مدلِ کوهنوردی حامد تزریق میکنم!!
زیر انداز فوم دار ، کیسه خواب های بهتر ، چادر مجهزتر .... اینا رو رفتم یواشکی خریدم و توو کار انجام شده قرارش دادم !
.
میگه " راسته که یه آدم لوس و ناز نازو رو توو هر موقعیتی بذارن ، بدون توجه به شرایط ، بازم لوس بازیهای خودشو داره"
اما بنظرم در مورد من اشتباه میکنه !
من فقط فکر میکنم وقتی میشه با شرایط بهتر کوهنوردی کرد و کمپ زد ، چرا به خودمون سختی بدیم و از امکانات بهتر استفاده نکنیم ؟!
.
.
شادی داشتنت
شادی بغل کردن سازی ست
که درست نمی شناسمش
درست می نوازمش
نت به نت
نفس در نفس
.
تو از همه جا شروع می شوی
و من هربار بداهه می نوازمت
از هر جای تنت
سبز آبی کبود من
لم بده، رها کن خودت را
آب شو در آغوشم
مثل عطر یاس فراگیرم شو
بگـذار یادتــــــ بگـیرم.
.
"عباس معروفی"
برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 113