پراکنده نویسی

* تقریبا یک سوم جمعیت کشور مالزی رو چینی ها تشکیل میدن , با اینکه این چینی ها ساکنین مالزی هستن و مهاجر و توریست نیستن که از چین اومده باشن , اما باز چشمم به هر چینی که می افته , ناخودآگاه ازشون می ترسم و یاد کرونا می افتم!

و این وسط تنها دلگرمی من همینه که میدونم اگه تهدیدی از جهت این بیماری برای ما وجود داشت , حتما این سفر رو برامون لغو میکردن.

* این همه آلمانی زبان اینجا چه می کنند ؟! هر طرف سرم رو می چرخونم یکی داره آلمانی حرف میزنه ... سوئیسی اتریشی بلژیکی آلمانی لوکزامبورگ و حتی از لیختن اشتاین !!؟

یک عالمه بچه های دوچرخه سوار آلمانی از کنارم رد می شوند ...

از دیدن این همه آلمانی خنده ام میگیرد, به حامد میگویم پس بگو این اروپایی ها وقتی سردشان میشود به کجا پناه می آورند !!!

* این چند روز با آلات موسیقی سنتی این کشور از نزدیک آشنا شدم , از بین آنها، صدای گامبوس gambus را بیشتر دوست داشتم؛  یادم افتاد که صدای نزدیک به این ساز را قبلا در جنوب ایران از یک موسیقی دان ایرانی شنیده بودم!

* در حال شستن دستهایم در سرویس بهداشتیِ یک مجتمع تجاری بودم , دختری چینی از دستشویی بیرون می اید و من با دیدنش جوری شوکه میشوم که خودش متوجه این تعجب من میشود..

در واقع او یک بلیز آستین بلند و یک لباس زیر به تن دارد!

و من تعجبم از این بود که نکند دامنی , شلواری یا حتی یک شلوارک خیلی کوتاهی باید داشته باشد که در دستشویی در آورده و حالا هنگام خروج از دستشویی فراموش کرده به تن کند.

اما او ریلکس دستهایش را میشورد و از سرویس بهداشتی خارج میشود ! دقیقا با یک لباس زیر !!!

چیزی که من حتی در غرب وحشی! هم  هرگز دختری را با لباس زیر ، در حال راه رفتن در مجتمع تجاری ندیده بودم , که اینجا دیدم !!

آنهم در یک کشور مسلمان !

میگویند کوالالامپور به معنی محل تلاقی دو رود است که این شهر در این محلِ تلاقی بنا شده.

اما من فکر میکنم که کوالا به معنی محل تلاقی ادیان است!

خانومهای مسلمان مالایی که تماما با مقنعه های بلند و بسیار با حجاب کامل و پوشیده در رفت و آمد هستند , پذیرایِ دختر چینی با یک لباس زیر هم می شوند.

چگونه این طور صلح جویانه در کنار هم زندگی میکنند؟!

شاید تمام برداشت من از این سفر را بتوان در این جمله خلاصه کرد:

موسی به دین خود , عیسی به دین خود

آری ؛ به راستی مالزی را اینگونه یافتم.