دفترچه یادداشت ری را

متن مرتبط با «tv h 13» در سایت دفترچه یادداشت ری را نوشته شده است

ko phi phi don

  • هواپیما به زمین می نشینه تا قایق تندرو با سرعت تمام به سمت مشرق ، از میان دریایی عبور کنه که مسافرانش تا قبل از اون ، حتی نامی از اون دریا نشنیده بودند ، دریای آندامان.تمام دو ساعت مسیر دریایی ، این صخره های آهکی و سر سبز هستند که در دل دریا خودنمایی میکنن و این نوید رو به هر سه مسافر جدیدشون میدن که قراره خیلی زود به مروارید دریای آندامان ، جزیره مسلمان phi phi وارد بشن.حالا که این متن رو می نویسم ، به این فکر میکنم که اگه روزیی ، دیگه فرصت سفر به هر دلیلی برام میسر نشه ... من چقدر خیالم راحته !خیالم راحته که یکی از زیباترین نقاط جهان رو دیدم ، راحته که در خارق العاده ترین و بکرترین جزیره نفس کشیدم ، قدم زدم ، با مردمان بومی اش زندگی کردم و صحنه های طبیعی دیدم که بعید می دونم در جایی دیگه بشه دیدش .....پی نوشت:* اسم خلیج مایا maya bay را گذاشته اند بهشت اسرار آمیز ... زیباترین نقطه ای که من در تمام عمرم دیدم.خدایا تو چقدر بزرگ و زیبایی ... الله اکـبر* دهم فوریه مصادف بود با سال نو چینی ... و جزیره پر شد از چینی هایی که برای تعطیلات سال نو اومده بودن تا فانوس آرزوهاشون رو در ساحل این جزیره ی مسلمان نشین روشن کنند .. پر بود از مردمان روس ، شاید اونها هم برای رهایی از خیلی واژه ها ، اومده بودن تا سیاهی های جنگ و داستانهاش رو ، ولو برای مدتی کوتاه فراموش کنند ...و یکی از قشنگیای سفر به نظرم همینه ... که تو می بینی مردمان بر خلاف سیاست کشورهاشون ، چقدر با هم خوبند ، و چقدر کنار هم شادند. + نوشته شده در  دوشنبه سی ام بهمن ۱۴۰۲ساعت &nbsp توسط ری را  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • 13

  • توو لابی هتل جنگلی سالار دره ، یه کتابخونه بود ، خیلی به دلم نشست .. بعد چند ساعت قدم زدن توو جنگل هتل ، شب خسته توو لابی میشینم.تصادفی کتابی رو به دست میگیرم که سعی داره به آدما یاد بده که بین تمام شلوغی های زندگی، چطور از لذت های کوچیک دور و برشون غافل نشن ...غم انگیزه که ما داریم توو دوره ای زندگی میکنیم که آدماش واسه پیدا کردن دلخوشی های کوچیک زندگیشون ، نیاز به آموزش پیدا کردن!کتاب جمع و جور بود و توو لابی خوندمش .. اما بازم همون موقع آنلاین سفارش خرید دادم ... به یه دلیل !..امروز به شهر دوم , گرگان , رسیدم ... کتاب اما زودتر از من به خونه و دست ملکه رسیده .. مشتاقم که وقتی برگردم خونه با چند خط توو صفحه ی اولش ، خاطرات خوب شهر ساری رو ثبت کنم....من بدون روتوش:هنوز به طور رسمی مادر نشدم ، اما چالش ها و دغدغه هاش زودتر ازخودش به سراغم اومده !امروز درست وقتی که داشتم ساعتها توو جنگلهای ناهار خوران کنار حامد از روزای تنهایی عقده گشایی میکردم ، فکرم یه هو می رفت سمت بارانا ...« الان داره چیکار میکنه ؟ »« نکنه واسه نقاشی کشیدن, باز داره با چند تا از بچه های اون خونه ، سر پشت یه میز پلاستیکی نشستن کلنجار میره ؟ و ... ».دلم تمام معصومیت نگاهش رو میخواد ... همین حالا همین ساعت+ شبهای گرگان .. هتل جهانگردی ناهار خوران + نوشته شده در  یکشنبه ششم فروردین ۱۴۰۲ساعت &nbsp توسط ری را  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • معبد Sri Mahamariamman

  • کفشهامون رو در می آوریم تا مثل خودشان به معبد هندو بی احترامی نکرده باشیم !به تماشای آیین مذهبی و فرهنگی هندو ها نشستیم ... روحانی معبد مرا که محو دیدن آیینشان بودم با اشاره دست فرا خواند،روبه رویش که, ...ادامه مطلب

  • Hallowmas

  • شبای هالوین جز دردسر چیزی واسه من نداشته هیچ وقت ...طبق هر شب رفتیم کنار رود که پیاده روی کنیم .. من آدم ترسویی هستم, سر همین مسئله حس خوبی نداشتم که برم بیرون .. حتی تلویزیون هم فیلم های خیلی ترسناک , ...ادامه مطلب

  • H.R

  • دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادندواندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند باده از جام تجلی صفاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شبــــــ قدر که این تازه براتم دادند بعد , ...ادامه مطلب

  • 7 بهمن 1395

  • باید یکبار بنویسم و برای همیشه بذارمش کنار. می دونستم که تغییر سخته و سخت تر از اون اینکه بخوای از کاری دست برداری که فکر میکنی تنها هنر توئه ... نمیدونم چی شد این تصمیم رو گرفتم , اما می دونم تغییری رو که آغاز کردم انقدر بزرگ هست که میتونه کل مسیر زندگیم رو تحت شعاع قرار بده. اولش خیلی سخت بود, حتی بارها حس کردم که اشتباه کردم و تا صبح توی اتاق راه می رفتم و به خودم نهیب میزدم که اصلا این کار لازمه ؟؟ پریشون بودم از اینکه نکنه دارم تصمیم اشتباهی میگیرم. اما حالا 4 ماه گذشته و حالم خوبه ... یعنی حالا بیشتر وقت دارم تا حواسم باشه به باز شدن تک تک گلهای پاسیوم و لذت می برم. بیشتر وقت دارم تا " پ,بهمن ...ادامه مطلب

  • فردا ...

  • بی‌پرده بگویمت : چیزی نمانده است، من چـهل ساله خواهم شد فـــردا را به فال نیک خواهم گرفت دارد همین لحظه یک فوج کبوتر سپید از فرازِ کوچه‌ی مــا می‌گذرد باد , بوی نامهای کسان من می‌دهد یادت می‌آید رفته بودی خبر از آرامــش آسـمان بیاوری!؟    نـه ری‌را جان نامه‌ام باید کوتاه باشد سـاده باشد بی حرفی از ابـهام و آیـنه، از نـو برایت می‌نویسم حال همه‌ی ما خوب است اما تـو باور نکن !   پی نوشت: پیامکت رسید عطر خوشی پیچید در چشمم , دلم , جانم! ,tv h program,tv h online,tv h rechner,tv h 13,tv h buster 32 ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها