دفترچه یادداشت ری را

متن مرتبط با «پدرم رفت» در سایت دفترچه یادداشت ری را نوشته شده است

رفتن ، هیچ ربطی به رسیدن ندارد ...

  • نفس عمیقی میکشه و میگه تو زنی هستی که همه کارها رو به بهترین شکل انجام میدی، حتی به تنهایی ، اما یه جاهایی از زندگیت، راه رو اشتباه رفتی و حیف شد ...اشتباه کردی با اون همه انرژی و زمانی که سر رشته ی اولت گذاشتی ، رشته دومی با گرایش متفاوت رو شروع کردی،اگر نه الان دکترای هوش داشتی ، با کلی سابقه کار مرتبط روی الگوریتم ها، که اون همه با جزئیات روشون وقت گذاشته بودی و علاقه مندشون بودی.که الان فلان پست رو داشتی ... فلان و بهمان.اشتباه کردی با استادت جوری قرارداد تنظیم نکردی که اسمت روی جلد کتاب هم بیاد . که الان یه کتاب چاپ شده داشتی ... فلان و بهمان.اشتباه کردی وقتی کنار درس خوندن ، با اون سختی توو کشور غریب کار کردی و برنامه نویسی می کردی ، یه هو رهاش کردی.تو همیشه ، به سرعت نور تغییر مسیر میدی ، مثل رها کردن شغلت سرِ حضانت بارانا و بیشتر موندنت توو ایران..لبخند میزنم و جوابی براش نداشتم ... یعنی باورم اینه که بعضی چیزا باید مقدس بمونن و تو نباید براشون توضیح بیاری ، نباید بابت انتخاب مسیرهای زندگیت به کسی جواب پس بدی.از اینکه جلوش سیگار بکشم خوشش نمیاد.اما من واسه سرگرم کردن خودم ، سیگار رو میذارم گوشه ی لبم و تمرین می کنم که چطور میشه همزمان هم با گوشه لب سیگار کشید و هم رفت پرده آشپزخونه رو کنار زد!یا مثلا تمرین میکنم که حلقه ی دودش رو مستقیم به طرف لامپ آشپزخونه بفرستم ... همه ی این کارا رو کردم که کمتر حواسم به حرفاش باشه و ازش ناراحت نشم!چرا ؟چون من نمی تونم زنی باشم که اون میخواد از من بسازه !نگذاشتم جملاتش رو بیشتر از این ادامه بده ... لبـــ هاش رو بستم....من بدون روتوش:ما نباید واسه انتخاب هایی که اگه زمان به عقب برگرده و توی همون شرایط قرار بگیریم ، بازم اونا رو انجا, ...ادامه مطلب

  • دستم را اگر نگرفته بودی

  • امروز تولد یکی از بچه ها بود , توی این شرایط می دونستم کسی پیشش نمیره.دلم نیومد اینجوری غریب تولدش رو توو تنهایی بگذرونه ... یه کیک کوچولو درست کردم و با حامد قرار شد بریم جلوی در خونه اش بدیم و برگرد, ...ادامه مطلب

  • پــدر

  • - خب پـدر ! خسته نباشي و نباشد تـن و جانت كســـل . ماحصلِ آن همه دلواپسـي كودكت آمد به در از آب و گـل. - حوصـله كن نازنين! تازه رسيديم به بن‌بستِ دل....   پی نوشت 1 : پدر این روزها بیمار است . من دست و دلم به هیچ نمی رود ... فقط دو هفته تا پایان این ترم مانده تا من مژده ی تمام شدن یکی از نیمه کارهای زندگیم رو بهت بدم .. اما حالا از کدوم خوشحالی برات بگم وقتی همه ی چشمها پُـرِ اشکه ...   هی ری را ! دیر آمدی دیر آمدی ری را بـاد آمد و همه ی رویاها را با خود برد...  ,پدر,پدر آن دیگری,پدرخوانده,پدر سالار,پدر و پسر,پدرخوانده 2,پدر شعر,پدر رپ جهان,پدر به انگلیسی,پدرم رفت ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها