photo taken by my hubby.میگم : جشن گرفتی ؟ ... چطوری دوستات رو مهمون کردی ؟میگه : آره ، دور هم توو دانشگاه جمع شدن، منم کیک خریدم براشون... اینم عکسش.میگم: عه ! توو این جشن مهمِ زندگیت، رفتی بهشون تی تاپ دادی؟ میگه : اتفاق خاصی نیفتاده که ، همینم انقدر اصرار کردن دویدم رفتم از مغازه خریدم و زودی برگشتم.....من بدون روتوش:عاشقتم پسر !عاشق این همه سادگی ، تواضع و بی ریایی..تو آنجایی ،و " آنجا " نمی داندکه چقدر خوشبخت است. + نوشته شده در چهارشنبه هفتم تیر ۱۴۰۲ساعت   توسط ری را بخوانید, ...ادامه مطلب
خواهر زن اسدلله میگه : درسته من از دست اسدلله خان ناراحتم , اما ا&, ...ادامه مطلب
- خب پـدر ! خسته نباشي و نباشد تـن و جانت كســـل . ماحصلِ آن همه دلواپسـي كودكت آمد به در از آب و گـل. - حوصـله كن نازنين! تازه رسيديم به بنبستِ دل.... پی نوشت 1 : پدر این روزها بیمار است . من دست و دلم به هیچ نمی رود ... فقط دو هفته تا پایان این ترم مانده تا من مژده ی تمام شدن یکی از نیمه کارهای زندگیم رو بهت بدم .. اما حالا از کدوم خوشحالی برات بگم وقتی همه ی چشمها پُـرِ اشکه ... هی ری را ! دیر آمدی دیر آمدی ری را بـاد آمد و همه ی رویاها را با خود برد... ,پدر,پدر آن دیگری,پدرخوانده,پدر سالار,پدر و پسر,پدرخوانده 2,پدر شعر,پدر رپ جهان,پدر به انگلیسی,پدرم رفت ...ادامه مطلب